چایخانه دانش‌آموزی

کانونی پر از ایده‌های جذاب برای دختران

یادم باشد از غرفه بازدید کنم! از لیست یاد آوری خارج کن!

سوال :

چگونه تجربه بانشاط معنوی برای دختران ایجاد کنیم؟

توضیحات بروشور :

سلام . یه روز توی کانون نشسته بودم. چند تا از دخترای انجمن قرآن و عترت اومدن کانون و یه دغدغه‌ای رو مطرح کردن! اونا میگفتن چرا برای ما دخترا، مثل پسرا یه هیئت پرشور و پرتکاپو ندارین؟ چرا پسرا یه موکب میزنن و کلی براش تلاش میکنن و میدَوَن و خسته میشن، ولی ما اصلاً چنین تجربه‌هایی نباید داشته باشیم! یعنی در حقیقت میگفتن که چرا ما دخترا، تجربیات پرنشاط و پرهیجان دینی مثل پسرا نداریم! این شد با خودشون نشستیم همفکری کردیم که چکار کنیم؟ در نهایت رسیدیم به این ایده که برای دخترا هم یه موکب بزنیم! ولی خب موکب زدن واقعاً یه سری کارهای مردونه داشت، که دخترا از عهده‌اش بر نمیومدن. فکر کردیم چه کنیم؟... رفتیم سراغ گروه‌های جهادی و مردمی شهر و به اونا پیشنهاد دادیم که یه موکب مشترک بزنیم. بخش کارهای سخت مثل داربست زدن و درست کردن نذری و چای رو سپردیم به اون آقایون و بخش کارهای فرهنگی و نرم رو دختران کانون ما برعهده گرفتن. اولش بنظر من، این یه ایده معمولی بود. ولی این بازخوردها رو که از دختران شنیدم، برام چیزی شبیه معجزه بود. مثلاً مامان مریم که دانش‌آموز پایه نهم هست، میگه هر روزی که شما موکب دارین، تا چند روز بعدش دختر من سرکیف هست و حالش خوبه. یا زهرا که دانش‌آموز پایه هشتم بود، بار اولی که اومد موکب، دفعه بعد، هفت تا از همکلاسی هاش رو هم آورد توی تیم. همکاری خانواده‌ها و درست کردن نذری و شله زرد و آوردن کیک تولد دور موکب حال ما و بچه‌ها رو خوبتر میکرد. تمام این اتفاقات توسط خود دانش‌آموزان رقم می‌خورد و ما صرفاً تسهیلگر بودیم و راهنمایی‌شون میکردیم. به خاطر همین تعامل با گروه‌های جهادی خیلی از خانواده‌ها که در گروه‌های جهادی عضو بودند و اعتقادی به کانون نداشتند، ، بچه‌های خودشون رو آوردن کانون و عضو انجمن‌های ما شدند. این کار باعث جذب خانواده‌های مذهبی هم شد. اونا فهمیدن که ما تو کانون غیر کلاس‌های هنری، بحث تربیت دانش‌آموزان هم برامون مهمه. این البته تجربه ما بود. ولی ایده، یه چیزی فراتر از اینه: ما به خودمون اومدیم دیدیم کل این موکب ما رو نهایتا 100 تا دانش‌آموز دارن مدیریت میکنن. ولی ما در محمودآباد، حدود 8000 تا دانش آموز دختر داریم. یعنی 100 نفر در برابر 8000 نفر. عملاً میشه گفت هیچ کاری نکردیم! بنابراین با توجه به یکی از ساحت‌های سند تحول بنیادین، که ساحت عبادی، اعتقادی، اخلاقی هست و هدفش در اصل تقویت باورهای دینی دانش آموزانه به این نتیجه رسیدیم که ما باید این حس خوب و تجربه خوب رو بتونیم به اکثریث یا همه دانش‌آموزان دختر منتقل کنیم. ایده فعلی ما اینه که در یه مکان ثابت و پر رفت و آمد مثلاً کنار دریا، یه چایخانه دائمی حضرت رضا علیه‌السلام رو برپا کنیم که عین چایخانه‌های حرم امام رضا باشه و هر شب دانش‌آموزان، معلمان و کادر و اولیای یک مدرسه خادم چایخانه باشند. کارهای سخت رو آقایان انجام بدن و کارهای نرم و فرهنگی رو دختران نوجوان در جوار چایخانه داشته باشند. و این هر شب دائمی باشد، و هر شب توسط یک مدرسه. ما تو شهرمون حدود 180 تا مدرسه داریم و این یعنی اگر هر مدرسه بخواد یک شب خادمی کنه، هر شش ماه یکبار نوبتش میشه. با این ایده یک کار اساسی میکنیم تا دختران نوجوان یک تجربه پرنشاط دینی داشته باشند. وقتی این ایده رو دنبال کردیم متوجه شدیم چند ماه قبل تو آستان قدس یه مصوبه‌ای داشتن که 888 تا از این چایخانه‌ها در کشور احداث بشه و اولین چایخونه هم در کاشان بوده که بیش از یک سال هست هر شب برپاست. به امید روزی که تو هر شهری یه چایخونه دائمی امام رضا باشه و چه خوبه که قدم اولش رو ما مدیران کانون ها در کشور برداریم. تشکر در پناه امام رضا باشین."

استان

مازندران

نوع ایده

مدرسه ای

شهرستان

محمودآباد

نام مدرسه

کانون رضوان

نوع مدرسه

دولتی شهری

ارتباط با سند تحول

مقطع

کانون

جنسیت

دخترانه

موضوع

-

روایت

همه چیز از دغدغه دختران شروع شد

گالری